غیر شیدایی و مستی دگرم رایی نیست
عالمی خو شتر از این عالم شیدایی نیست


شرح داغ دل خود با که بگویم جز باد
جز صبا همنفس لاله ی صحرایی نیست


بس که پنهان بنمودیم جنون دل و باز
هیچ پنهان به چنین فاشی و رسوایی نیست


گرد هر زاویه ای در دو جهان بی جا گشت
دل سرگشته به جز کوی تواش جایی نیست


گرچه مستیم و طربناک در این بزم طرب
جز خیال لب و چشمت، می و مینایی نیست


بس که دیدیم همه عارض خوبان جهان
جمله زیباست ولی همچو تو زیبایی نیست


در همه باغگه و عرصه ی بستان جهان
همچو شمشاد قَدَت، سروِ د لآرایی نیست

 

خواجه تصدیق کند نیز به مستی عاکف
در همه دیر مغان همچو تو شیدایی نیست